درج تبلیغات
جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید
معدن طلای کالگورلی

معدن طلای کالگورلی

با انفجارها و حفاری ماشین های سنگین، پوسته زمین مثل سیب پر از لک شده، به همین دلیل شاید استخراج معادن روباز که تاثیر ناخوشایندی به سطح سیاره زمین گذاشته، چندان تعجب بر انگیز نباشد. چهره زمین پر از ستاره های بزرگ و درخشان است که تلاش پی در پی ما را در غارت منابع طبیعی این سیاره تشدید میکند. ده تا از گودال هایی که بیش از همه به ذره ای توجه زیست محیطی نیاز دارند را انتخاب کردیم. جایی که در آن احیای زمین به زمان احتیاج دارد، این قسمت: ابر گودال کالگورلی ...
پدیدآورنده: علی دوستی | مدت: 03:52
قیمت محصول: 1,000 تومان
برای دریافت لاگین کنید
تاریخ انتشار: ۱۴۰۰/۰۳/۲۵ ۰۵:۳۴:۴۳
بازدید : 5120
04:58
radio

داستان معدنی فانتزی کوهیار و دنا

در دل کوه های سرافراز که گویی آسمان را در آغوش کشیده اند، جایی که فلک و خاک در پیوندی ازلی آرمیده اند، جوانی پرشور به نام کوهیار، در یکی از رگ های طلایی زمین کار میکرد. او با عشقی سرشار و اشتیاقی بی پایان، هر روز به درون معدن می شتافت تا با رنج بسیار، گوهرهای ناب را از آغوش سنگین ماگما بیرون کشد. در همان نزدیکی، زیبایی گلبرگ به نام دنا، در روستایی کوچک که در دامان کوهسار آرمیده بود، زندگی می کرد. دنا عاشق طبیعت بکر و زمین مادری بود. در هر فرصتی، به دامنه های سربلند می رفت تا از جلوه های زیبایی آن لذت برد و با دستانی که عطر مهربانی را می پراکند، نمونه هایی از سنگ ها و کانی های رنگارنگ را جمع آوری می کرد. او از این گنجینه های طبیعی، گردنبندها و دستبندهای زیبا می ساخت و با سود اندکی به مردمان روستای خود می فروخت. روزی، آمد که کوهیار پس از ساعت دراز کار، از معدن بیرون تا اقامتی کوتاه داشته باشد، در میانه راه، دنا را دید که جمع آوری سنگ های درخشان و رنگارنگ از روی زمین بود. نگاهشان برای لحظه ای در هم گره خورد، اما اتفاقی عجیب رخ داد. سنگها پای دنا شروع به لرزیدن کردند و از زمین بلند شدند. سنگ ها در هوا شناور شدند. و شکل یک موجود عجیب را بردند. این موجود سنگی به سمت داخل کوهیار حرکت کرد و او را به یک غار مرموز کشاند. کوهیار در آن غار گیج و سرگردان بود. دیوارهای غار از سنگ های رنگارنگ و درخشان شده بود. صدا، یک صدای رعدآسا از اعماق غار شنیده شد: تو که گوهرهای زمین را می ربایی، باید به سزای اعمالت برسی! امید از ترس خشکش زده بود. دنا که شاهد این صحنه بود، بدون درنگ به دنبال کوهیار به داخل غار رفت. او با شجاعت گفت: ای روح زمین، این جوان فقط برای امرار معاش کار می کند. او عاشق طبیعت است و هرگز قصد آزار به آن را ندارد. صدای رعدآسا فروکش کرد و سنگهای غار شروع به درخشیدن کردند. یک نور فراطبیعی غار را روشن کرد و کوهیار و دنا را احاطه کرد، کوهیار و دنا در میان آن نور درخشان، احساس آرامش احساسی کردند. صدا، یک صدای ملایم و دلنشین در غار طنین انداخت: شما دو نفر، قلب های پاکی که عاشق زیبایی های طبیعت هستند. این آزمون، برای بررسی صداقت شما بود. در این لحظه، دیواره های غار شروع به لرزیدن کردند و شکافی عظیم در آن ایجاد شد. از میان این شکاف، یک گنجینه بزرگ پدیدار گشت که از جواهرات درخشان و سنگ های قیمتی لبریز بود. صدا ادامه داد: این گنجینه، پاداش شماست برای زیبایی های طبیعت و پاکی قلبتان. کوهیار و دنا با شگفتی به آن گنجینه خیره شده بودند. اما، گنجینه شروع به لرزش کرد و از هم پاشید. سنگ ها و جواهرات در سراسر غار پراکنده شدند. صدا گفت: ثروت واقعی، درک زیبایی های طبیعت ساده نهفته است، نه در مالکیت گنجینه ها. - باصدای آیدین زینال زاده، نویسنده و کارگردان: علی دوستی - تهیه شده در استودیو رادیو معدن ایران
پدیدآورنده: آیدین زینال زاده
01:40
radio

خاطره معدنی بوی گازوئیل

شغل پدر من تعمیر ماشین آلات راهسازی معدنی بود، که در حال حاضر بازنشسته شده، بچه که بودم همیشه در اوقات فراغت میرفتم تعمیرگاه پدرم کار میکردم بخاطر علاقه زیادی که داشتم به تعمیرگاه و تعمیر ماشین آلات، اون زمان مثل حالا نبود که بچه ها، هرماه یا هر هفته برن خودشون لباس بخرن، برای ما سالی یه بار لباس میخریدن اونم شب عید نوروز، من با یه دست لباس هم میرفتم تعمیرگاه، کار میکردم، هم با همون لباس میرفتم مدرسه، درس میخوندم، همیشه ام بوی گازوئیل و روغن سوخته میدادم، بخاطر این موضوع هیچکس توی مدرسه با من بازی نمیکرد و همه من و مسخره میکردن، ولی من هرگز اعتماد به نفس خودمو از دست ندادم و تصمیم گرفتم با انتخاب شغل تعمیر ماشین آلات معدنی و راهسازی موفقیت رو بدست بیارم و حالا با یه رزومه کاری موفق از خیلی بچه ها که منو مسخره میکردن جلوتر هستم و در حال حاضر یکی از اون بچه ها خودش معدن داره و با هم دوستای صمیمی شدیم.
00:00
radio

معرفی گرادیان مغناطیس (ماینکس 2021)

بزودی...
پدیدآورنده: علی دوستی
05:33
radio

خاطره معدنی شهید زنده

همیشه بچه های معدن و دوست و آشناها وقتی من و میبینن یه اصطلاحی دارن میگن: چطوری شهید زنده؟!
پدیدآورنده: جواد حسینی نژاد
07:54
radio

همه چیز درباره آهن (قسمت اول)

آهن چیست؟ آهن عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با نشان Fe و عدد اتمی 26 وجود دارد. Fe مخفف واژه لاتین ferrum می‌باشد. این فلز، از سنگ معدن آهن استخراج می‌شود و به‌ندرت به حالت آزاد (عنصری) یافت می‌گردد. آهن یکی از رایج‌ترین عناصر زمین است که تقریبا 5 درصد پوسته زمین را تشکیل می‌دهد. جرم یک اتم معمولی آهن 56 برابر جرم یک اتم معمولی هیدروژن می‌باشد. عقیده بر این است که آهن ، دهمین عنصر فراوان در جهان است. آهن چهارمین عنصر مهم در پوسته زمین است. آهن از سنگ آهن که عمدتا از هماتیت و مگنتیت تشکیل شده، استخراج می‌گردد.
پدیدآورنده: محمد سلیمانیان
03:30
radio

من زنی معدن زادم

من زنی معدن‌زادم. روی کپه‌ای زغال دنیا آمدم. بند نافم را با تیشه بریدند. توی خاکه‌ها و نخاله‌ها لولیدم. با پتک و مته و دیلم بازی کردم و با انفجار و دینامیت بزرگ شدم. مردی از تبار معدن‌کاران جفتم شد. کودکی از جنس معدن زاییدم. سی سال آزگار زغال‌شویی کردم و زخم معدن تنها پس‌اندازی‌ست که دارم. من زنی معدن‌زادم. پدرم زیر آواری مدفون شد. مادرم توی غربالش خون بالا آورد. برادرم از روی نقاله پرت شد و شوهرم را سم زغال خانه‌نشین کرد. یک عمر لقمه‌لقمه از دهنم زدم و پشیزپشیز پس اندوختم تا شاید یکتا پسرم وقتی بزرگ شد کاره‌ای بشود. اما، حالا یک‌هفته‌ای‌ست که او هر کله‌ی سحر شن‌کش به‌دوش می‌گیرد و پابه‌پای هم‌سالان راه دهانه‌ی شیطان را امیدوار می‌رود و غم‌گین می‌آید. این کوله‌بار فقر تنها میراثی‌ست که به او رسید. من زنی معدن‌زادم با باروت و دینامیت بزرگ شدم. لهجه‌های سکوت را می‌فهمم. رگه‌های عصیان را می‌شناسم. خوب می‌دانم انفجاری در پیش است. بگذار موسمش برسد. وقتی که زمزمه‌ها فریادی شد. خواهی دید که چگونه از گیس‌هایم صدها فتیله می‌سازم و ز قلبم چخماق. من زنی معدن‌زادم. گهواره‌ام، کوچه‌ام، وطنم معدن بود و بی‌شک گورم نیز.
پدیدآورنده: علی دوستی
logo-samandehi