مسئولیت محدود
جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید

رادیو معدن، صدای مهندسی معدن ایران

کاوش پیشرفته
02:26
radio

شعر زیبای اورپیمنت با صدای امیرعلی نجف پور اصل

نمیدونم چراحالم گرفته است، ازون وقتی زدم به اورپیمنت دست. سرم گیج میره چشمام تار میشه، زمین زیر پام بی تاب میشه. زمانی گفت به من سمیست استاد، زدم لبخند گفتم نیست استاد. کشیدم من کمی خود را جلو تر، چه زیبا و تماشاییست گوهر. بگردوندم دیده ام سوی استاد، زدم فریاد ایول، چیست استاد؟ به من گفتا بسی گوگرد دارد، که این را بوی تندش یادم آرد. نمیدونم چیه گوگرده انگار، که اینجا هم نوشته دیده میشه با رئالگار. محک سختی زدم با خط ناخون، بشویم بعد از این با آب و صابون. برفت از یاد من، دستم دهانم، نمیدونم بده سمش امانم یا نمانم. - این شعر طنز بسیار جالبی است که به تجربهٔ شخصی با کانی (اورپیمنت) می‌پردازد. راوی داستان با وجود هشدارهای استاد خود دربارهٔ سمی بودن این کانی، مجذوب زیبایی و جلوهٔ آن می شود و به تعامل نزدیک تری با آن می ‌پردازد. شعر با زبان ساده و صمیمی احساسات راوی را از سردرگمی و سرگیجه تا تحسین و کنجکاوی بیان می کند. استفاده از عبارات تصویری مانند (سرم گیج میره چشمام تار میشه) و (زمین زیر پام بی‌تاب میشه) به خوبی حالات جسمی ناشی از تماس با مادهٔ سمی را به تصویر می‌کشد. اشاره به (گوگرد) و (رئالگار) نیز نشان دهندهٔ آشنایی با ویژگی های شیمیایی این کانی هاست و به عمق محتوای شعر می افزاید. این شعر با طنزی ملایم به مخاطب یادآوری می کند که گاهی اوقات نادیده گرفتن هشدارها و خطرات می تواند پیامدهای ناگواری داشته باشد. همچنین نشا ‌دهندهٔ میل انسان به تجربه و کشف زیبایی هاست، حتی اگر با خطر همراه باشد. در مجموع، این شعر ترکیبی از طنز، آموزش و بیان احساسات است که آن را دلنشین و تأمل برانگیز می‌کند. - خوانش: امیر علی نجف پور اصل - شاعر: علی دوستی
پدیدآورنده: علی دوستی
02:00
radio

آهنگ جدید سیاه چال با صدای آیدین زینال زاده و علیرضا حبیب زاده

رویت سفید کارگر معدن زغال، کای می روی به پای خودت در سیاه چال، با آنکه زندگانی تو غرق ظلمت است، بی آرزو نشسته ای اندر دل محال، خود با زغال روز و شبت را به سر بری، اما نکرده ای تو سیه کس ، که تا به حال! گفتی: که ام به معدن و هم خانه رو سیاه، من را چه حاصلست پس از رنج بی مثال، روزی رسد زمان رهاییت ازین غبار، رویت سفید کارگر معدن زغال، شاعر: حسنا خورشیدی - با صدای آیدین زینال زاده و علیرضا حبیب زاده
پدیدآورنده: علی دوستی
04:58
radio

داستان معدنی فانتزی کوهیار و دنا

در دل کوه های سرافراز که گویی آسمان را در آغوش کشیده اند، جایی که فلک و خاک در پیوندی ازلی آرمیده اند، جوانی پرشور به نام کوهیار، در یکی از رگ های طلایی زمین کار میکرد. او با عشقی سرشار و اشتیاقی بی پایان، هر روز به درون معدن می شتافت تا با رنج بسیار، گوهرهای ناب را از آغوش سنگین ماگما بیرون کشد. در همان نزدیکی، زیبایی گلبرگ به نام دنا، در روستایی کوچک که در دامان کوهسار آرمیده بود، زندگی می کرد. دنا عاشق طبیعت بکر و زمین مادری بود. در هر فرصتی، به دامنه های سربلند می رفت تا از جلوه های زیبایی آن لذت برد و با دستانی که عطر مهربانی را می پراکند، نمونه هایی از سنگ ها و کانی های رنگارنگ را جمع آوری می کرد. او از این گنجینه های طبیعی، گردنبندها و دستبندهای زیبا می ساخت و با سود اندکی به مردمان روستای خود می فروخت. روزی، آمد که کوهیار پس از ساعت دراز کار، از معدن بیرون تا اقامتی کوتاه داشته باشد، در میانه راه، دنا را دید که جمع آوری سنگ های درخشان و رنگارنگ از روی زمین بود. نگاهشان برای لحظه ای در هم گره خورد، اما اتفاقی عجیب رخ داد. سنگها پای دنا شروع به لرزیدن کردند و از زمین بلند شدند. سنگ ها در هوا شناور شدند. و شکل یک موجود عجیب را بردند. این موجود سنگی به سمت داخل کوهیار حرکت کرد و او را به یک غار مرموز کشاند. کوهیار در آن غار گیج و سرگردان بود. دیوارهای غار از سنگ های رنگارنگ و درخشان شده بود. صدا، یک صدای رعدآسا از اعماق غار شنیده شد: تو که گوهرهای زمین را می ربایی، باید به سزای اعمالت برسی! امید از ترس خشکش زده بود. دنا که شاهد این صحنه بود، بدون درنگ به دنبال کوهیار به داخل غار رفت. او با شجاعت گفت: ای روح زمین، این جوان فقط برای امرار معاش کار می کند. او عاشق طبیعت است و هرگز قصد آزار به آن را ندارد. صدای رعدآسا فروکش کرد و سنگهای غار شروع به درخشیدن کردند. یک نور فراطبیعی غار را روشن کرد و کوهیار و دنا را احاطه کرد، کوهیار و دنا در میان آن نور درخشان، احساس آرامش احساسی کردند. صدا، یک صدای ملایم و دلنشین در غار طنین انداخت: شما دو نفر، قلب های پاکی که عاشق زیبایی های طبیعت هستند. این آزمون، برای بررسی صداقت شما بود. در این لحظه، دیواره های غار شروع به لرزیدن کردند و شکافی عظیم در آن ایجاد شد. از میان این شکاف، یک گنجینه بزرگ پدیدار گشت که از جواهرات درخشان و سنگ های قیمتی لبریز بود. صدا ادامه داد: این گنجینه، پاداش شماست برای زیبایی های طبیعت و پاکی قلبتان. کوهیار و دنا با شگفتی به آن گنجینه خیره شده بودند. اما، گنجینه شروع به لرزش کرد و از هم پاشید. سنگ ها و جواهرات در سراسر غار پراکنده شدند. صدا گفت: ثروت واقعی، درک زیبایی های طبیعت ساده نهفته است، نه در مالکیت گنجینه ها. - باصدای آیدین زینال زاده، نویسنده و کارگردان: علی دوستی - تهیه شده در استودیو رادیو معدن ایران
پدیدآورنده: آیدین زینال زاده
02:33
radio

آهنگ جدید عروس من با صدای آیدین زینال زاده

در حلقه ای تاریک از اندوه، زنی نشسته است. چشمانش از اشک های ریخته، سرخ و متورم شده است. او منتظر است، که سال های گذشته منتظر بود. سال نو از راه می رسد، اما چشمانش جز سایه ای از مردی که روزگاری محبوب قلبش بود، چیزی را نمی بیند. همسرش، معدنکاری بود که در زیر زمین، در تاریکی مطلق، سنگ ها را می شکافت تا نان سفره را خانواده کند. اما در یکی از آن روزهای سیاه، خاک و سنگ بر او فرو ریخت و او را در آغوش سرد زمین گرفت.اکنون، این زن با یادگاری از عشقی که روزگاری داشت، تنهاست. تنها، دستانش را بر شکمی می‌گذارد که روزی پر از زندگی بود، اما اکنون تنها یادگاری از مردی است که دیگر در کنارش نیست. سال نو فرا می رسد، اما برای این زن، تنها جای خالی بزرگی است که در قلبش باقی مانده است. با این حال، او امیدوار است که روزی، فرزندش آن چیزی را که از دست داده است، دریابد. عشق پایدار و قوی که حتی مرگ نمی تواند آن را از بین ببرد. با صدای: آیدین زینال زاده - همخوانی: نسیم محمدپور - نویسنده و تهیه کننده: علی دوستی - تهیه شده در استودیو رادیو معدن ایران
پدیدآورنده: آیدین زینال زاده
04:00
radio

آهنگ جدید من کویری بکر دیدم با صدای آیدین زینال زاده

من کویری بکر دیدم، اکتشافش میکنی؟ تو زمین را میشناسی، تو کمکم میکنی؟ رخنمون را چون بیابم، یک پروفیل میزنی؟ میبری پهپاد تو، میکشی تو نقشه ای؟ من بخواهم دستگاه، مگنتومتر میزنی؟ چون رگه را یافتم، مغزه گیری میکنی؟ مغزه ها باشد زیاد، جعبه سازی میکنی؟ سنگها را من بیارم، آزمایش میکنی؟ در کنارش گوهری بینم، تراشش میدهی؟ بار معدن آهن است، تا به بندر میبری؟ چون بگویم چند تن است؟، وزن آن را میکشی؟ باطله باشه کمی، تو کنارش میزنی؟ سخت باشد باطله، منفجرش میکنی؟ من بخواهم ناریه، تو درستش میکنی؟ سنگ معدن پرعیار و دانه مگنت درشت، گر کنم آن را دپو، تو خریدش میکنی؟ گر که باشد آن هماتیت، پرعیارش میکنی؟ حجم تولید کم شود، تو بهینه اش میکنی؟ سوله ای خواهم بسازم، تو بنایش میکنی؟ برق معدن با سه فاز، تو درستش میکنی؟ من بخواهم یک لودر، خوب، تولید میکنی؟ بیل من فرسوده باشد، یک نگاهش میکنی؟ جاده ای دیگر بخواهم، تو برایم میکشی؟ گر گریدر را برانند، بلدوزر را میبری؟ رفت و آمدها زیاد است، کنترلش میکنی؟ او بگردد بی کلاه، یک نصیحت میکنی؟ گر کند او سرفه ای، تو ویزیتش میکنی؟ ظهر برای کارگرانم، قرمه سبزی میپزی؟ عطر قرمه چون بپیچد، تازه سبزی میخری؟ گر بخواهم، ورد من، آپدیتش میکنی؟ من قراردادی نویسم، انگلیسی میکنی؟ در قرارداد مشکلی باشد، وکالت میکنی؟ یک خبر گویم برایت، تو گزارش میکنی؟ این حقوق پرسنل، تو حسابش میکنی؟ من بکندم بوته ای، تو گزارش میکنی؟! شاعر: علی دوستی
پدیدآورنده: آیدین زینال زاده
16:15
radio

گواهینامه دامپتراک

اگه یه نفر بخواد گواهینامه ویژه دامپتراک بگیره، چه پیش‌نیازهای داره؟ و باید به کجا مراجعه کنه؟ برای گرفتن گواهینامه دامپتراک انجام چه آزمایشات پزشکی ای لازمه؟ این شغل محدودیت سنی هم داره؟ شرایط کار یه راننده دامپتراک تو معدن چطوره؟ شیفت‌های کاری، رنج حقوق و مرخصی هاش به چه صورته؟ وقتی مردم متوجه میشن که شخصی راننده دامپتراکه، بیشتر چه سوالاتی ازش میپرسن؟ در معدن هم، تابلوها و چراغهای راهنمایی و رانندگی وجود داره؟ تو کوچه و خیابون و اتوبان و آزادراه ها اگه یه راننده ای تخلف کنه، سریع پلیس میگیرش و جریمه اش میکنه، تو معدن چطور؟ خانومها هم میتونن گواهینامه دامپتراک بگیرن؟! و چرا این کلیشه های جنسیتی تو مشاغل مختلف معدنی تو کشورمون وجود داره؟ سناریو: علی دوستی، اجرا: نسیم محمدپور و محمدرضا فرزادگان با همراهی: سید سعید عزیزی (راننده دامپتراک)، تدوین: راشد دوستی، اسپانسر: شهاب خوشابی، تهیه کننده و کارگردان: علی دوستی
پدیدآورنده: نسیم محمدپور
09:12
radio

فیلم طنز روح قانون معادن

متن قانون در مقابل روح قانون، یک آنتی تز اصطلاحی است. وقتی کسی از متن قانون اطاعت می کند، اما از روح آن پیروی نمی کند، از تفسیر تحت اللفظی کلمات قانون اطاعت می کند، اما نه لزوما از قصد کسانی که قانون را نوشته اند. طنز معدن رسانه ای از رادیو معدن، صدای مهندسی معدن ایران
پدیدآورنده: آیدین زینال زاده
03:08
radio

فناوری های پوشیدنی در معدن (قسمت اول)

معدنکاران در شرایط پویا و غیر قابل پیش بینی کار می کنند. آنها در معرض خطرات سلامت و ایمنی هستند. شرکت های معدنی به طور مداوم کار می کنند تا این محیط را ایمن سازند. چه می شود اگر یک روش هوشمندانه و زیرکانه برای امن نمودن محیط معدن وجود داشته باشد؟ با جوئل و ساموئل آشنا بشین.
پدیدآورنده: علی دوستی
07:25
radio

ایستگاه آتش‌نشانی معدن

چرا معدن به ایستگاه آتش‌نشانی مستقل نیاز داره؟ وظایف ایستگاه آتش‌نشانی معدن چه؟ آتش‌نشانی معدن چه تفاوتایی با آتش‌نشانی شهری داره؟ معمولا معادن روباز با چه حوادثی مواجه است؟ و چجوری میشه از وقوع این حوادث جلوگیری کرد؟ مسئولیت اصلی یک آتش‌نشان‌ معدن چیه؟ ایستگاه آتش‌نشانی یک معدن روباز برای حفظ آمادگی خود و پرسنل معدن چه اقداماتی انجام میده؟
پدیدآورنده: بهنام بلوردی
16:30
radio

مونازیت، اکتشاف، فرآوری و عناصر نادر خاکی

گفتگویی کوتاه با جناب اقای دکتر امین افصحی مدیرعامل گروه معدنی آرسس
پدیدآورنده: امین افصحی
03:04
radio

گیاه معرف جهانی اکتشاف طلا

ردیابی پتانسیل های معدنی با استفاده از گیاهان و پراکندگی گیاهان معرف جهانی در ایران، شیدا مکوندی، انتشارات سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
پدیدآورنده: علی دوستی
02:57
radio

گیاه معرف جهانی اکتشاف آهن

ردیابی پتانسیل های معدنی با استفاده از گیاهان و پراکندگی گیاهان معرف جهانی در ایران، شیدا مکوندی، انتشارات سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
پدیدآورنده: علی دوستی
مرتضی اسلام کیش کمک نقشه بردار
5
آرش سلاجقه زمین شناسی
5
Verified
علیرضا یونچی کارآفرین
0
امیرحسین صفایی معدنداری دیجیتال
0
Verified
محمدباقر صالحی کرمانی استاد دانشگاه
5
رضا قربانی استادکاری معدن
5
شهاب عطایی رفتارنگاری ژئوتکنیک و سلامت سازه
0
Verified
صفدر نیازی معاون سازمان امور اراضی کشور
0
logo-samandehi