آهنگ جدید سیاه چال با صدای آیدین زینال زاده و علیرضا حبیب زاده
رویت سفید کارگر معدن زغال، کای می روی به پای خودت در سیاه چال، با آنکه زندگانی تو غرق ظلمت است، بی آرزو نشسته ای اندر دل محال، خود با زغال روز و شبت را به سر بری، اما نکرده ای تو سیه کس ، که تا به حال! گفتی: که ام به معدن و هم خانه رو سیاه، من را چه حاصلست پس از رنج بی مثال، روزی رسد زمان رهاییت ازین غبار، رویت سفید کارگر معدن زغال، شاعر: حسنا خورشیدی - با صدای آیدین زینال زاده و علیرضا حبیب زاده
نمیدونم چراحالم گرفته است، ازون وقتی زدم به اورپیمنت دست. سرم گیج میره چشمام تار میشه، زمین زیر پام بی تاب میشه. زمانی گفت به من سمیست استاد، زدم لبخند گفتم نیست استاد. کشیدم من کمی خود را جلو تر، چه زیبا و تماشاییست گوهر. بگردوندم دیده ام سوی استاد، زدم فریاد ایول، چیست استاد؟ به من گفتا بسی گوگرد دارد، که این را بوی تندش یادم آرد. نمیدونم چیه گوگرده انگار، که اینجا هم نوشته دیده میشه با رئالگار. محک سختی زدم با خط ناخون، بشویم بعد از این با آب و صابون. برفت از یاد من، دستم دهانم، نمیدونم بده سمش امانم یا نمانم. - این شعر طنز بسیار جالبی است که به تجربهٔ شخصی با کانی (اورپیمنت) میپردازد. راوی داستان با وجود هشدارهای استاد خود دربارهٔ سمی بودن این کانی، مجذوب زیبایی و جلوهٔ آن می شود و به تعامل نزدیک تری با آن می پردازد. شعر با زبان ساده و صمیمی احساسات راوی را از سردرگمی و سرگیجه تا تحسین و کنجکاوی بیان می کند. استفاده از عبارات تصویری مانند (سرم گیج میره چشمام تار میشه) و (زمین زیر پام بیتاب میشه) به خوبی حالات جسمی ناشی از تماس با مادهٔ سمی را به تصویر میکشد. اشاره به (گوگرد) و (رئالگار) نیز نشان دهندهٔ آشنایی با ویژگی های شیمیایی این کانی هاست و به عمق محتوای شعر می افزاید. این شعر با طنزی ملایم به مخاطب یادآوری می کند که گاهی اوقات نادیده گرفتن هشدارها و خطرات می تواند پیامدهای ناگواری داشته باشد. همچنین نشا دهندهٔ میل انسان به تجربه و کشف زیبایی هاست، حتی اگر با خطر همراه باشد. در مجموع، این شعر ترکیبی از طنز، آموزش و بیان احساسات است که آن را دلنشین و تأمل برانگیز میکند. - خوانش: امیر علی نجف پور اصل - شاعر: علی دوستی
زمین راوی سالیان دراز، بگوید به ما قصه ی رمز و راز، ورق لایه خاک زد دفترین، و از بهترین مورخ بهترین، زمان کربونیفر درآن عهد دور، به یکپارهگی پانگهآ بود جور، در آغوش سرخسان کهن، خزه چون زمرد به نرمی به تن، درختان چو داربست فلک، به نیلی رسد راس آن تک به تک، برقصاند این برگها آفتاب، بقدر تعالی که دریافت آب، حشره، خزنده و صدها هزار، دوزیست و همان ماهی سازگار، نگارین نهان سینهی روزگار، فسیل زیادی از آن یادگار، چو مرگ گیاهی فرا میرسید، گِلی لابلایش شد آن ناپدید، شکست از درون، در دلش ماجرا، گذشت و فشاری بر او شد روا، ز جور زمان سخت و تاریک گشت، سیاه و به گنجینه نزدیک گشت، چه میدانی از درد اعماق سنگ؟وزان مرد تاریکی و پتک زنگ، فراوان شکیب است و انسان خموش، زغالین معادن نهیبش به گوش - خوانش: آیدین زینال زاده - شاعر: علی دوستی
اسرار زمین رانه تودانی ونه من، چون فرصت درکش نه توداری ونه من، ماراکه نهاد خالقم نان درسنگ، چون سنگ نباشد نه تومانی ونه من، دل سنگ مکن سفره بزرگ است رفیق، همدل بشو اینجا نه تومانی ونه من، ماییم و منو تو همه دریک بدنیم ، برفرش زمینش نه تومانی ونه من، اجساد منوتورا کنند اندردل سنگ، از ما ومن وتو نه تومانی ونه من ، آن راکه زخاک است تواضع باید، بشکن بت این من که نمانی ونه من، شاعر: علی دوستی، خوانش آیدین زینال زاده، نسیم محمدپور
این آهنگ توسط ابوالقاسم ستوده نیا کرانی (متخلص به قاصم خان) برای رادیو معدن ارسال شده است، همه ما ها معدنکاریم، هرکدوم یه معدن داریم، معدنی از درد تو سینه هامون، اینو کسی نمیدونه بجز خدامون | رادیو معدن، صدای مهندسی معدن ایران
در حلقه ای تاریک از اندوه، زنی نشسته است. چشمانش از اشک های ریخته، سرخ و متورم شده است. او منتظر است، که سال های گذشته منتظر بود. سال نو از راه می رسد، اما چشمانش جز سایه ای از مردی که روزگاری محبوب قلبش بود، چیزی را نمی بیند. همسرش، معدنکاری بود که در زیر زمین، در تاریکی مطلق، سنگ ها را می شکافت تا نان سفره را خانواده کند. اما در یکی از آن روزهای سیاه، خاک و سنگ بر او فرو ریخت و او را در آغوش سرد زمین گرفت.اکنون، این زن با یادگاری از عشقی که روزگاری داشت، تنهاست. تنها، دستانش را بر شکمی میگذارد که روزی پر از زندگی بود، اما اکنون تنها یادگاری از مردی است که دیگر در کنارش نیست. سال نو فرا می رسد، اما برای این زن، تنها جای خالی بزرگی است که در قلبش باقی مانده است. با این حال، او امیدوار است که روزی، فرزندش آن چیزی را که از دست داده است، دریابد. عشق پایدار و قوی که حتی مرگ نمی تواند آن را از بین ببرد. با صدای: آیدین زینال زاده - همخوانی: نسیم محمدپور - نویسنده و تهیه کننده: علی دوستی - تهیه شده در استودیو رادیو معدن ایران