من زنی معدنزادم. روی کپهای زغال دنیا آمدم. بند نافم را با تیشه بریدند. توی خاکهها و نخالهها لولیدم. با پتک و مته و دیلم بازی کردم و با انفجار و دینامیت بزرگ شدم. مردی از تبار معدنکاران جفتم شد. کودکی از جنس معدن زاییدم. سی سال آزگار زغالشویی کردم و زخم معدن تنها پساندازیست که دارم. من زنی معدنزادم. پدرم زیر آواری مدفون شد. مادرم توی غربالش خون بالا آورد. برادرم از روی نقاله پرت شد و شوهرم را سم زغال خانهنشین کرد. یک عمر لقمهلقمه از دهنم زدم و پشیزپشیز پس اندوختم تا شاید یکتا پسرم وقتی بزرگ شد کارهای بشود. اما، حالا یکهفتهایست که او هر کلهی سحر شنکش بهدوش میگیرد و پابهپای همسالان راه دهانهی شیطان را امیدوار میرود و غمگین میآید. این کولهبار فقر تنها میراثیست که به او رسید. من زنی معدنزادم با باروت و دینامیت بزرگ شدم. لهجههای سکوت را میفهمم. رگههای عصیان را میشناسم. خوب میدانم انفجاری در پیش است. بگذار موسمش برسد. وقتی که زمزمهها فریادی شد. خواهی دید که چگونه از گیسهایم صدها فتیله میسازم و ز قلبم چخماق. من زنی معدنزادم. گهوارهام، کوچهام، وطنم معدن بود و بیشک گورم نیز.
چرا معدن به ایستگاه آتشنشانی مستقل نیاز داره؟ وظایف ایستگاه آتشنشانی معدن چه؟ آتشنشانی معدن چه تفاوتایی با آتشنشانی شهری داره؟ معمولا معادن روباز با چه حوادثی مواجه است؟ و چجوری میشه از وقوع این حوادث جلوگیری کرد؟ مسئولیت اصلی یک آتشنشان معدن چیه؟ ایستگاه آتشنشانی یک معدن روباز برای حفظ آمادگی خود و پرسنل معدن چه اقداماتی انجام میده؟
با انفجارها و حفاری ماشین های سنگین، پوسته زمین مثل سیب پر از لک شده، به همین دلیل شاید استخراج معادن روباز که تاثیر ناخوشایندی به سطح سیاره زمین گذاشته، چندان تعجب بر انگیز نباشد. چهره زمین پر از ستاره های بزرگ و درخشان است که تلاش پی در پی ما را در غارت منابع طبیعی این سیاره تشدید میکند. ده تا از گودال هایی که بیش از همه به ذره ای توجه زیست محیطی نیاز دارند را انتخاب کردیم. جایی که در آن احیای زمین به زمان احتیاج دارد، این قسمت: ابر گودال کالگورلی ...