درج تبلیغات
جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید
 ارزش‌آفرینی و جبران‌پذیری دو شرط معدنکاری

ارزش‌آفرینی و جبران‌پذیری دو شرط معدنکاری

از نظر فنی، بهره‌برداری از هرنوع ظرفیت معدنی امکان‌پذیر است، اما مهم‌ترین نکته توجیه‌پذیری اقتصادی و ترمیم‌پذیری خسارت‌های زیست‌محیطی ناشی از معدنکاری است. در شروع شاید بهره‌بردار توانایی مالی بالایی برای سرمایه‌گذاری به منظور تامین تجهیزات و ماشین‌آلات به صورت افراطی و بدون انجام محاسبات مهندسی داشته باشد و شاید با ثروتی که بهتر از علم می‌داند به تولید شتاب دهد اما معدن را از نظر بازدهی اقتصادی توجیه نمی‌کند، به طور معمول در معادن، بازدهی پس از 8سال است و در این مدت و پس از آن ممکن است تقاضا برای ماده معدنی به‌قدری پایین باشد که منجر به دپوی طولانی‌مدت ماده معدنی در محدوده معدن شود. نویسنده: علی دوستی
پدیدآورنده: صفا نعمتی حاجی بابا | مدت: 05:29
قیمت محصول: رایگان
دریافت
تاریخ انتشار: ۱۴۰۰/۰۳/۲۹ ۰۳:۵۹:۰۲
بازدید : 6260
03:42
radio

خاطره معدنی شکارچیان کوچک

من تا سال 1400 نزدیک دو سه سال توی شرکت معدنکاران انگوران مشغول بودم و ...
پدیدآورنده: اسماعیل شامی
06:24
radio

حفاظت از اراضی کشاورزی (ایران ژئو 2022)

مصاحبه با جناب آقای دکتر صفدر نیازی معاون محترم سازمان امور اراضی کشور در خصوص کاربرد سیستمهای نقشه برداری و جی ای اس در حفاظت از اراضی کشاورزی کشور در نخستین نمایشگاه بین المللی ایران ژئو 2022 در غرفه شرکت سان تجهیز زمین (سانتراژ)
پدیدآورنده: معصومه اماموردی
02:28
radio

خاطره معدنی لبخند آبگوشتی

حدودا ده سالم بود که یک روز جمعه دنبال پدرم به معدن دره بخاری محلات رفتیم...
پدیدآورنده: رضا قربانی
12:27
radio

گفتگو با مهندس محمد عابد خالدی

پدیدآورنده: علی دوستی
05:28
radio

خاطره معدنی گرگ در زد

من وقتی رسیدم به اون روستا دیدم هیچ خبری طبق اون تایمی که قرار گذاشته بودیم ازشون نشد...
پدیدآورنده: هادی حیدری
03:30
radio

من زنی معدن زادم

من زنی معدن‌زادم. روی کپه‌ای زغال دنیا آمدم. بند نافم را با تیشه بریدند. توی خاکه‌ها و نخاله‌ها لولیدم. با پتک و مته و دیلم بازی کردم و با انفجار و دینامیت بزرگ شدم. مردی از تبار معدن‌کاران جفتم شد. کودکی از جنس معدن زاییدم. سی سال آزگار زغال‌شویی کردم و زخم معدن تنها پس‌اندازی‌ست که دارم. من زنی معدن‌زادم. پدرم زیر آواری مدفون شد. مادرم توی غربالش خون بالا آورد. برادرم از روی نقاله پرت شد و شوهرم را سم زغال خانه‌نشین کرد. یک عمر لقمه‌لقمه از دهنم زدم و پشیزپشیز پس اندوختم تا شاید یکتا پسرم وقتی بزرگ شد کاره‌ای بشود. اما، حالا یک‌هفته‌ای‌ست که او هر کله‌ی سحر شن‌کش به‌دوش می‌گیرد و پابه‌پای هم‌سالان راه دهانه‌ی شیطان را امیدوار می‌رود و غم‌گین می‌آید. این کوله‌بار فقر تنها میراثی‌ست که به او رسید. من زنی معدن‌زادم با باروت و دینامیت بزرگ شدم. لهجه‌های سکوت را می‌فهمم. رگه‌های عصیان را می‌شناسم. خوب می‌دانم انفجاری در پیش است. بگذار موسمش برسد. وقتی که زمزمه‌ها فریادی شد. خواهی دید که چگونه از گیس‌هایم صدها فتیله می‌سازم و ز قلبم چخماق. من زنی معدن‌زادم. گهواره‌ام، کوچه‌ام، وطنم معدن بود و بی‌شک گورم نیز.
پدیدآورنده: علی دوستی
logo-samandehi